×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

مشاوره حقوقی

قتل و مقدار دیه اعضاء بدن انسان

از آنجا كه ديه بر انسان جنايتكار در صورت قتل و جراحت بر اعضاى بدن لازم مى شود، در اين زمينه ابتدا اقسام قتل را بررسى مى كنيم تا معلوم شود كه ديه در چه مواردى وجوددارد. سپس در درسهاى آينده به تشريح ديه اعضاى بدن خواهيم پرداخت .
اقسام قتل
قتل از نظر فقه اسلامى به سه گونه (عمد محض )، (شبيه عمد) و (خطاى محض ) تقسيم مى گردد كه در دو صورت شبه عمد و خطا، ديه بر جنايتكار لازم مى آيد و در صورت عمد، حكم قصاص بر او بار مى شود، ولى در صورت توافق او و اولياى مقتول ممكن است به ديه تبديل گردد.
اينك توضيح اقسام سه گانه قتل :
1- قتل عمد محض
هركارى كه در آن ، انسان به وسيله اسلحه ، آهن ، سنگ ، عصا و ... يا مشت به قصد كشتن بر ديگرى بزند و منجر به مرگ او گردد، قتل عمد شمرده مى شود،
(58) و آن به يكى از سه صورت زير تحقّق مى يابد:
الف به قصد كشتن به وسيله كارى كه نوعاً موجب قتل مى شود، مثل سر بريدن ، خفه كردن و ... .
ب- به قصد كارى كه نوعاً كشنده است ، هرچند كه قصد كشتن نداشته باشد، مثل شليك گلوله .
ج- با كارى كه نوعاً كشنده نيست ، ولى به اميد كشته شدن طرف باشد، مثل زدن با عصا به اميد كشتن و وقوع قتل به وسيله آن .
(59)
2- قتل شبيه عمد آن است كه :
الف كارى را كه غالباً كشنده نيست ، بدون قصد كشتن انجام دهد؛ مثل موارد زير در صورتى كه منجر به قتل گردد:
1- زدن با تازيانه و مانند آن ، جهت تأ ديب .
2- معالجه پزشك در صورتى كه مباشر معالجه باشد.
3- ختنه كردنى كه از حد تجاوز كند.
4- زدن عدوانى با چيزى كه غالباً كشنده نيست و قصد كشتن هم ندارد.
(60)
ب- كسى را به اعتقاد اينكه خونش مباح است ، يا به اعتقاد قصاص ، بكشد، سپس خلاف آن آشكار شود.
ج- به گمان اينكه او شكار است (به آن تيربزند) سپس معلوم شود كه انسان بوده است .
(61)
د- قتل ، ضرب و يا جرحى كه در تصادفات رانندگى بر اثر بى احتياطى ، بى مبالاتى يا عدم مهارت و عدم رعايت مقررات راهنمايى رانندگى صورت مى گيرد بنحوى كه اگر آن مقررات رعايت مى شد حادثه اى اتفاق نمى افتاد، اين گونه قتل و يا ضرب و يا جرح در حكم (شبه عمد) خواهد بود.
(62)
3- قتل خطاى محض
قتل خطاى محض آن است كه نه قصد انجام كار (موجب قتل ) را دارد و نه قصد كشتن ، مانند كسى كه براى شكار تيرى رها كند، يا سنگى بيندازد، به انسانى بخورد و او را بكشد.
(63)
امروزه برخى از تصادفاتى كه در جريان رانندگى رخ مى دهد و منجر به مرگ انسانى مى شود، قتل خطا محسوب مى شود.
حكم اقسام قتل
قتل عمد موجب قصاص است ، مگر اينكه اولياى مقتول به ديه يا كمتر و يا بيشتر از آن راضى شوند.
(64) قتل شبه عمد موجب ديه است و شخص جنايتكار ديه را بايد از اموال خودش بپردازد.(65) قتل خطاى محض نيز موجب ديه است ، ولى ديه آن را بايد (عاقله ) بپردازد.(66)
ديه قتل
الف- ديه قتل عمد
1- صد شتر(داخل در 6 سال )
2- دويست گاو
ديه قتل عمد3 هزار گوسفند
عبارتست از4 دويست دست لباس
5- هزار دينار
6- ده هزار درهم
(67)
هرگاه در قتل عمد، ديه تعيين شود، يا برآن مصالحه گردد، در اين صورت شخص جنايتكار در پرداخت يكى از اين شش ‍ چيز اختيار دارد،
(68)و اين مقدار ديه در مدّت يك سال از او گرفته مى شود و تأ خير براى او جايز نيست ، مگر با رضايت .(69)اين ديه برخود شخص جنايتكار مى باشد، نه بر عاقله و يا بيت المال .(70)
ب- ديه قتل شبيه عمد؛ همان شش نوع ديه قتل عمدى است (همراه با تخفيف در مهلت پرداخت وسن شتر).
(71) احتياط آن است كه (در انتخاب مقدار ديه ) ميان قاتل و صاحب ديه مصالحه و توافق صورت گيرد. (72)اين ديه نيز چنان كه گفته شد از مال جانى است نه عاقله و احتياط آن است كه (در پرداخت آن ) تا دو سال به او مهلت داده شود.(73)
ج- ديه خطاى محض نيز همان شش نوع ديه عمدى است
(74)و نسبت به عمد و شبيه عمد در سن شتر و صفت آن و در مهلت پرداخت داراى تخفيف است ، زيرا اين ديه در سه سال در هر سال 13 آن گرفته مى شود.(75)
ديه قتل خطا چنان كه گذشت بر عاقله است و جنايتكار چيزى از آن را ضامن نمى باشد و عاقله بر قاتل رجوع نمى كند.
(76)تفصيل بحث ديه عاقله در درس آينده خواهد آمد.
بيمه حوادث
از جمله سنّتهاى قديم جاهليت عرب اين بود كه افراد قبايل به دفاع از خويشان و بستگان مجرم خويش برخاسته ونمى گذاشتند اولياى مقتول به او دست يابند، تا خونش را بريزند يا حق خود را بگيرند. اسلام اين رسم را تعديل كرده ، به آن شكل معقول و منطقى داد و پرداخت ديه را در مورد قتل خطاى محض كه مجرم عامد وگناهكار نيست ، عوض اين حمايت قرار داد. مصداق بارز قتل خطاى محض امروزه در برخى از حوادث رانندگى رخ مى دهد، مثل اينكه هنگام رانندگى سنگى از چرخ عقب ماشين پرتاب شود و به كسى بخورد و او را كشته يا مجروح سازد يا ناخواسته و با رعايت كامل مقررات رانندگى تصادفى صورت گيرد و منجر به مجروح شدن يا مرگ كسى گردد(ولى اگر قتل يا ضرب و جرح براثر بى احتياطى يا بى مبالاتى يا عدم مهارت و عدم رعايت مقررات مربوط به رانندگى صورت گيرد به شكلى كه اگر آن مقررات رعايت مى شد حادثه اى اتفاق نمى افتاد. اين قتل و يا ضرب و جرح در حكم (شبه عمد) خواهد بود.)(77)
اسلام دراين موارد ديه را به عهده (عاقله ) گذاشته كه در واقع نوعى بيمه است و انسان را در مقابل خطرات و زيانهاى ناشى از صدمات بدنى و حوادث شخصى تأ مين مى كند و مى توان از آن به (بيمه حوادث ) ياد كرد.
امروزه با رشد فزاينده جمعيّت ، تكنولوژى و صنعت و ازدياد خطرات ، بيمه نيز گسترش يافته ، انواع گوناگونى در زمينه (كالاها)،(انسانها)،(وسائل مختلف زندگى ) و مانند آن پيدا كرده و در اين راستا شركتهاى مخصوص بيمه تحت تشكيلات و نظم ويژه اى ، امر تأ مين جانى و مالى بيمه گذاران خود را به عهده مى گيرند.
عاقله
(عاقله ) به خويشان پدرى قاتل مانند برادران ، عموها و عموزادگان گويند كه ديه قتل خطايى انسان را متحمل مى شوند، هرچند كه در حال حاضر از او ارث نبرند.
(78)
عاقله عبارت است از:
1- عُصْبه
2- مُعتِق (آزاد كننده برده )
3- ضامن جريره
4- امام عليه السلام
(79)
طبقات چهارگانه ياد شده به ترتيب بايد متعهد پرداخت ديه بشوند.
منظور از (عصبه ) خويشان پدرى يا پدر و مادرى انسان ، مانند برادران ، برادرزادگان ، عموها و عموزادگان است . اين اشخاص كه يك روزى دارايى انسان را به ارث مى برند، بايد ديه خسارتهاى خطايى او را بپردازند. اين امر، در واقع ، نوعى بيمه شرعى است كه شارع آن را بر ورثه تحميل كرده است و حق بيمه اى كه ورثه مى گيرند، همان ارثى است كه اگر اين شخص قبل ازآنها بميرد، از مالش خواهند برد.
در صورت نبودن اين طبقه ، چنانچه پيش از اين برده بوده و مولايى داشته و آن مولا او را آزاد كرده ، او بايد ديه اش را را بپردازد؛ اينجا مى گويند ديه او به عهده (معتق ) است .
در صورت نبودن معتق همان طور كه امروزه چنين است (ضامن جريره ) در حكم عاقله است ؛ ضامن جريره كسى است كه با انسان تعهد مى بندد كه در صورت نبودن وارثى از خويشاوندان ، از يكديگر ارث ببرند و در زمينه جنايتهايى كه از طريق خطاى محض انجام مى گيرد، ضامن يكديگر باشند.
ضمان جريره خيلى به بيمه نزديك است . اصولاً مى توان گفت كه ضمان جريره خود نوعى بيمه قراردادى است كه اسلام آن را امضا كرده است .
حال اگر ضامن جريره هم وجود نداشته باشد، امام عليه السلام و به تعبير ديگر حكومت اسلامى و ولىّ امر مسلمين ، عاقله محسوب مى شود و بايد ديه قتل خطا را از بيت المال بپردازد.
(80)
پرداخت ديه كسى كه ولىّ ندارد
همان طور كه ذكر شد، هرگاه هيچ يك از سه طبقه اوّل عاقله وجود نداشته باشد، امام (ع ) يعنى حكومت اسلامى و ولىّ امر مسلمين عاقله محسوب مى شود و بايد ديه قتل خطايى شخص را از بيت المال بپردازد، چنان كه اگر وارثى هم وجود نداشته باشد، امام (ع ) وارث او خواهد بود.
(81)
در زمان امير مؤ منان صلوات الله عليه مردى را كه مرتكب قتل خطايى شده بود، نزد آن حضرت آوردند. حضرت على (ع )از بستگانش پرسيد. او عرض كرد: من اهل موصل بوده و خانواده و بستگانم آنجا هستند. امام (ع ) جهت تحقيق ، نامه اى به نماينده خود در موصل نوشت و يادآور شد كه اگر بستگانى ندارد، او را همراه مأ مورش بازگرداند، تا خود ديه اش را بپردازد. ازاين رو، در آن نامه نوشته بود كه :
اگر (قاتل ) بستگانى در موصل ندارد و اصلاً اهل موصل نيست ، او را همراه مأ مور من بازگردان كه من ولىّ او هستم و بايد ديه اش را خودم بپردازم تا خون مسلمانى پايمال نشود.
(82)
چند مسأ له
1- زن ، بچه و ديوانه هرچند از ديه ارث ببرند، عاقله محسوب نمى شوند.
(83)
2- عاقله ديه خطايى را ضامن است و چنان كه گذشت در سه سال ، هر سالى در وقت تمام شدنش 13 گرفته مى شود.
(84)
3- عاقله در آنچه كه (به عنوان ديه ) مى پردازد، نمى تواند از شخص مقصّر بگيرد.
(85)
4- اگر شخصى به خطا جنايتى اعم از قتل يا كمتر از آن برخودش وارد كند، (خونش ) هدر مى باشد و عاقله ضامن آن نيست .
(86)
5- اگر پدر، فرزندش را از روى عمد يا شبيه عمد بكشد، ديه بر عهده اش است و خود نصيبى از آن ندارد و اگر وارثى غير از پدر نداشته باشد، ديه اش مال امام عليه السلام است و اگر از روى خطا او را بكشد، ديه بر عاقله مى باشد و وارث او، آن را ارث مى برد و در ارث بردن پدر در اينجا دو قول است كه اقرب آنها عدم آن است . پس اگر وارثى غير از پدر نداشته باشد، امام (ع ) ارث مى برد.
(87)
6- عمد بچه و ديوانه در حكم خطاست ؛ پس ديه در آن بر عاقله مى باشد.
(88)
7- ضمانت عاقله مخصوص جنايت انسان بر انسان است و شامل جنايت بر چارپايان و اموال نمى شود.
(89)
ديه اعضاى بدن (1)
مجازاتى كه در جنايت براندامها واعضاى بدن به عهده فرد جنايتكار مى آيد، از آن به (ديه ) و در برخى موارد نيز به (ارش و حكومت ) ياد مى شود. در مورد ديه توضيحاتى پيش از اين بيان شد. اجمالش اين است كه ديه ، مالى را گويند كه مقدارش از نظر شرع معين باشد.
اما (ارش و حكومت ) عبارت است از مالى كه در عوض نقص در مال يا بدن از كسى گرفته مى شود و براى آن اندازه اى معين نشده است . اين كلمه در موارد زير به كارمى رود:
1- قيمت جنايت بر انسان (ارش ‍ جنايت ).
2- قيمت متاعى كه به دست غير مالك تلف مى شود.
3- تفاوت صحيح و معيوب ، مثلاً كسى مالى معيوب را بفروشد و يا قبل از تحويل به مشترى معيوب گردد كه بايد تفاوت آن را بين صحيح و فاسد بپردازد.
(90)
چگونگى ارزشيابى ارش و حكومت بدين صورت است كه شخص آزاد (كه جنايتى بر او وارد شده ) به صورت برده فرض مى شود كه قابل قيمت گذارى است و صحيح و معيوب آن قيمت گذارى مى شود و ارش آن گرفته مى شود؛ البته در اين ارزشيابى بايد خصوصيات صحيح و معيوب را ملاحظه كرد، حتى معيوب بودن در مقطعى به اندازه روييدن موى سر.
(91)
اينك 21 مورد كه ديه آن از نظر شرع تعيين شده است ، مورد بررسى قرار مى دهيم و در لابه لاى آن به مناسبت بحث در جاهايى كه مقدار معين شرعى وجود ندارد، از ارش نيز ياد خواهيم كرد.
1-
ديه موى بدن
جنايت بر موى سر، صورت و ... به اين است كه مثلاً آب داغى روى آن بريزد و اين امر موجب ريزش آن گردد، بطورى كه نرويد (قابليت رويش مجدد نداشته باشد) يا به هر شكل ديگرى موى او را از بين ببرد، كه حكمش به شرح زير است :
1- عدم قابليت رويش مجدّد در زن يا مرد، ديه كامل
1- موى سر، در صورت 2 قابليت رويش مجدّد در مرد؛ موجب ارش
درزن ؛موجب مهرالمثل
(92)
2- موى محاسن مرد، عدم قابليت رويش مجدّد، ديه كامل
در صورت قابليت رويش ‍ مجدّد، 13 ديه
3- موى هر يك از ابروها، عدم قابليّت رويش مجدّد، 250 دينار
در صورت قابليت رويش مجدّد، ارش
4- موى مژه ها، در صورت عدم رويش مجدّد، ارش (بنابر اقرب ) و ديه كامل (بنابر احتياط)
رويش مجدّد، ارش
(93)
ص- چند تذكر
1- تشخيص عدم قابليت رويش مو به اهل خبره موكول مى شود و با نظر آنها ديه گرفته مى شود.
(94)
2- در احكام ياد شده تفاوتى ميان افراد كوچك و بزرگ نيست .
(95)
3- در غير موارد ياد شده اندازه معينى نيست و در آن ارش ثابت مى شود.
(96)
2-
چشمها
جنايت بر چشمهاى انسان صورتهاى مختلفى دارد كه حكم جنايت بر برخى از آنها را به شرح زير است :
1- دو چشم باهم ، ديه كامل
2- هر يك از دوچشم ، 12 ديه
3- چشم سالم آدم يك چشم (كه بطور مادر زادى يا آفت طبيعى بينايى يك چشم خود را از دست داده )، ديه كامل
4- پلكهاى چهارگانه ، ديه كامل
5- پلكهاى بالا، 13 ديه (احتياط واجب آن است كه مصالحه كنند)
6- پلكهاى پايين ، 12 ديه (احتياط واجب آن است كه مصالحه كنند)
تذكر: چشم تابدار، دوربين و ... اگر بينايى داشته باشد، مثل چشم سالم است .
(97)
3-
بينى
جنايت بر بينى نيز گوناگون است ؛ حكم برخى از آن به شرح زير است :
1- قطع بينى از اصل برآمدگى ، ديه كامل دارد.
2- فاسد كردن و از بين بردن بينى با شكستن ، سوزاندن ومانند آن ، ديه كامل دارد و چنانچه بدون عيب ترميم شود، بنابر مشهور صد دينار ديه دارد.
3- در قطع هر يك از سوراخهاى بينى 13 ديه است .
4- پاره كردن بينى و پرده ميانى دو سوراخ آن 13 ديه دارد.
(98)
4-
گوشها
حكم برخى از صورتهاى جرم بر گوشها عبارت است از:
1- بريدن هر دو گوش بطور كامل ، ديه كامل دارد.
2- بريدن يكى از دو گوش بطور كامل ،12 ديه دارد.
3- بريدن قسمتى ازگوش ، ديه اش به همان نسبت است ، مثلاً اگر 12- گوش بريده شود12 ديه گوش و ... .
4- نرمه گوش ‍ 13 ديه گوش و در قسمتى از آن به همان نسبت .
5- شكافتن گوش (پاره كردن پرده گوش ) 13 ديه گوش است بنابر احتياط.
(99)
ديه اعضاى بدن (2)
5 لبها
جنايت بر لبهاى انسان چند صورت دارد. قبل از پرداختن به حكم آن تذكر اين نكته لازم است كه :
حدود لب بالا از نظر عرض مقدارى است كه لثه را مى پوشاند ومتصل به دو روزنه و ديواره بينى است و طول آن همان طول دهان مى باشد و حدود لب پايين ، از نظر عرض مقدارى است كه لثه پايين را مى پوشاند و طول آن همان طول دهان است و حاشيه دو طرف دهان (گونه ها) جز لبها نيست .
(100)
اينك به بيان حكم برخى از جنايتهايى كه بر لبها وارد مى شود، مى پردازيم :
1- قطع هر دو لب ، ديه كامل
2- قطع هر يك از دو لب ، 12 ديه
(101)
3- شكافتن دو لب به طورى كه دندانها آشكار شوددر صورت خوب نشدن ،13 ديه
درصورت خوب شدن ،15 ديه
4- شكافتن يكى از لبهادر صورت خوب نشدن ، 13 ديه يك لب (16 ديه كامل )
در صورت خوب شدن 15 ديه يك لب (110 ديه كامل )
5- جنايت بر لب بطورى كه جمع شود و روى دندانها را نپوشاند، (ارش و) حكومت
(102)
6-
زبان
جنايت بر زبان شخص سالم يا لال اعم از قطع كامل ، نصف يا قسمتى از آن صورتهاى گوناگونى دارد كه به برخى از آنها اشاره مى كنيم :
الف- زبان شخص سالم
1- قطع كامل آن ، ديه كامل دارد.
(103)
2- قطع قسمتى از آن ، به حروف معجم
(104) بررسى مى شود و ديه بر تمام آنها به طور مساوى تقسيم مى گردد. بنابراين اگر همه حروف معجم ازبين برود، ديه كامل دارد و چنانچه برخى از بين رود، فقط سهم ازبين رفته ، واجب است .(105)
3- آنچه در(صحت ونقص ) زبان شخص سالم معتبراست ، مقدار از بين رفتن حروف است - نه مقدارمساحت زبان بنابراين اگرنصف زبان قطع شده ، ولى 14 حروف ازبين رود،14 ديه به او تعلق مى گيرد. وچنانچه ربع زبان بريده شود، ولى 12 حروف ازبين رود،12 ديه به اوتعلق مى گيرد.
(106)
4- اگر با جنايت حرفى از بين نرود، ليكن زبانش سنگين يا تندگو گردد، به صورتى كه عيب شمرده شود، مرجع ، تعيين (ارش و) حكومت است .
(107)
5- بريدن زبان بچه قبل از رسيدن به حد سخن گفتن ، ديه كامل دارد واگر به آن حد برسد، ولى به سخن نيامده باشد، 13 ديه دارد.
(108)
ب- زبان شخص لال
1- قطع كامل آن ، 13 ديه دارد.
(109)
2- در قطع قسمتى از زبان او (پرداخت ديه ) به حساب مساحت آن است .
(110)
7-
دندانها
مجموع دندانهاى انسان بطور معمول 28 دندان است و جنايتهايى كه بر آن وارد مى شود، مجازاتهايى را به فرد جنايتكار تحميل مى كند.
در اينجا احكام برخى از جنايتهايى كه بر دندانها وارد مى شود، بيان مى كنيم :
الف- حكم جنايت بر دندانهاى بيست و هشتگانه :
1- مجموع آن ، ديه كامل دارد.
2- دوازده دندان جلو
(111) بالا و پايين 600 دينار (هريك از آنها 50 دينار) ديه دارد.
3- شانزده دندان عقب دهان 400 دينار (هر يك از آنها 25 دينار) ديه دارد.
(112)
ب- حكم جنايت بر دندانهاى عقل و زيادى ؛ ديه معيّنى ندارد و ظاهر آن است كه به ارش ، رجوع مى شود.
(113)
ص- يك مسأ له :
اگر دندانها از 28 عدد كمتر باشد اعم از اينكه اين نقصان مادر زادى يا به جهت عارضه اى باشد در مقابل آن از ديه كم مى شود.
(114)
8-
گردن
برخى از احكام جنايت بر گردن آدمى عبارت است از:
الف- ديه كامل بنابر احتياط در موارد زير:
1 -شكستن گردن به صورتى كه كج شده و به طرفى مايل شود.
2- ضربه زدن بطورى كه بواسطه آن گردن به طرفى پيچيده وكوچك شود.
3- واردكردن جنايت بطوريكه مانع فروبردن غذا گردد.(ولى در عين حال شخص با تغذيه از راه ديگر زنده باشد.
(115)
ب- ارش ؛ در صورتى كه عيب كجى گردن و منع فرو بردن غذا از بين برود، يا طورى شود كه بلعيدن و راست نگه داشتن و به حركت درآوردن گردن ، به سختى برايش ممكن باشد.
(116)
9-
فكها(استخوانهاى دو طرف پايين صورت )
حدود فكها عبارتند از: دو استخوان صورت كه در چانه به هم مى رسند از ناحيه بالا متصل به گوشند و دندانهاى پايين بر آنها روييده است .
(117)
حكم جنايت بر فكها عبارت است از:
1- كندن هر دو فك ؛ ديه كامل .
2- كندن يكى از دو فك ؛ 12 ديه (500 دينار).
3- جنايت در قسمتى از دوطرف يا يك طرف ؛ ديه نسبت به مساحت آن محاسبه مى شود.
(118)
ديه اعضاى بدن (3)
10 دستها
جنايت بردستهاى انسان چند صورت دارد كه به برخى از آنها اشاره مى كنيم ؛
1- حكم قطع هر دو دست ؛ ديه كامل
2- هر يك از دستها؛ 12 ديه (500 دينار)
(119)
3- انگشتان ؛ 12 ديه (500 دينار)
4- كف دستى كه انگشت ندارد.
(120) ارش (121)
5- دست از آرنج يا از شانه 12 ديه (500 دينار)
(122)
ص- دو نكته
1- حد دست كه در آن ديه مى باشد، مچ آن است كه حدفاصل ميان كف دست وساعداست .
2- فرقى بين دست راست و چپ (در حكم ياد شده ) نيست .
(123)
11-
انگشت و ناخن
الف- حكم بريدن
1- انگشتهاى هر دو دست ديه كامل .
2- انگشتهاى هر دو پا ديه كامل .
3- هر يك از انگشتان 110 ديه كامل .
(124)
4- هر بند انگشت 13 ديه انگشت .
5- هر بند انگشت شصت 12 ديه انگشت .
(125)
ب- ديه كشيدن ناخن در صورتى كه نرويد، يا سياه و فاسد برويد، بنابر احتياط ده دينار و در صورتى كه به جاى آن ناخن سفيد (و سالم ) برويد، پنج دينار است .
(126)
12-
كمر
منظور از كمر، همان ستون فقرات است كه از نشيمنگاه (صلب ) تا گردن كشيده شده است .
(127) و جنايت بر آن احكامى دارد كه به برخى از آنها اشاره مى كنيم :
1- حكم شكستن كمر در صورتى كه با علاج و شكسته بندى خوب نشود؛ ديه كامل .
2- در صورت ايجاد خميدگى در پشت وخروج آن از اعتدال ... ؛ ديه كامل .
(128)
3- چنانچه معالجه شود، ولى خميدگى باقى بماند؛ ديه كامل .
4- اگر از آثار شكستگى چيزى باقى بماند؛
(129)، ديه كامل (130).
5- اگر معالجه شود و اثرى از جنايت باقى نماند؛ صد دينار.
(131)
13-
نخاع
نخاع عبارت است از ماده چرب و نرم وسفيد رنگ كه به شكل طناب ميان ستون فقرات جا دارد كه به آن مغز حرام نيز مى گويند.
(132)
حكم جنايت بر نخاع عبارت است از:
1- قطع كامل نخاع ؛ ديه كامل .
2- قطع قسمتى از نخاع به نسبت مساحت ، محاسبه مى گردد.
(133)
3- معيوب شدن عضوى كه ديه معيّن دارد، همراه باقطع نخاع ؛ ديه نخاع + ديه آن عضو.
4- معيوب شدن عضوى كه ديه معيّن ندارد، همراه با قطع نخاع ؛ ديه نخاع + ارش .
(134)
14-
پستان
حكم جنايت بر پستان عبارت است از :
1- بريدن هر دو پستان زن ؛ ديه زن .
2- بريدن يكى از دو پستان زن ؛ 12 ديه زن .
(135)
3- بريدن يكى يا هر دو پستان همراه با كندن قسمتى از پوست سينه ؛ ديه پستان + ارش پوست (سينه ).
4- اگر سينه را سوراخ كند، ديه سوراخ كردن نيز به فرع بالا اضافه مى شود.
(136)
5- بريدن نوك دو پستان زن ؛ نسبت به مساحت آن محاسبه مى شود.
(137)
6- بريدن نوك پستان مرد؛ 18 ديه (125 دينار).
7- بريدن نوك دو پستان مرد؛ 14 ديه (250 دينار).
(138)
مسأ له : اگر پستان (زن ) طورى صدمه ببيند كه شيرش قطع شود، يا از جريان و بموقع آمدن آن جلوگيرى شود، ياشيرش كم و يا باعث معيوب شدن آن شود، مثل مخلوط شدن آن (شير) با خون ياچرك ، در آن ارش مى باشد.
(139)

دوشنبه 29 شهریور 1389 - 5:46:18 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


گوشه ای از واقعیت سایت گوهردشت


نفقه اقارب


سببیت


قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران


ادرس وبلاگ جدیدم در جوان بلاگ


توصیه به دختران


ایا ازدواج با دختریکه بزرگتر از پسره درست است؟


داستان ابلیس و شیخ زاهد


سه چیز اجتناب ناپذیره


دایه دلسوز تر از مادر


نمایش سایر مطالب قبلی

پیوند های وبلاگ

آمار وبلاگ

53589 بازدید

26 بازدید امروز

2 بازدید دیروز

58 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements